من زخم های بی نظیری به تن دارم
اما تو مهربان ترینشان بودی
عمیق ترینشان
عزیز ترینشان
بعد از تو آدم ها…
تنها خراشی بودند بر من که هیچ کدامشان به پای تو نرسیدند
عشق من…
خنجرت کولاک کرد…
من زخم های بی نظیری به تن دارم
اما تو مهربان ترینشان بودی
عمیق ترینشان
عزیز ترینشان
بعد از تو آدم ها…
تنها خراشی بودند بر من که هیچ کدامشان به پای تو نرسیدند
عشق من…
خنجرت کولاک کرد…
آلزایـمر بودی یا عـشق؟!
از روزی کـه مُبتلایَت شُدم
خـودم را
از یـاد بردم…
نه نمیدانی...
هیچ کس نمیداند!
پشت این چهره آرام، در دلم چه میگذرد...
نمیدانی..
کسی نمیداند..
این آرامش ظاهر
و این دل ناآرام...
چقدر خسته ام میکند...!!
دل كندن از اون همه عشقي كه به تو داشتم..
منو به جايي رسوند كه حالا
تو چشماي يكي ديگه زل بزنمو بگم:
عاشقمي؟؟
خب به درك!!!
افسانه ها را رها کن
دوری و دوستی کدام است؟
تـــو اگر نباشی دیگری جایت را میگیرد!!!
به همین سادگی…
قــیـامـتی سـت..!
از لـحـظه ای که زنــگ ِ تــلـفنبـــلـند مـی شـود ..
از جـــا مــی پَـــرم !
تــا لـحـظه ای کـه ..مــثـل ِ هـمـیـشه ..تــــو نـــیـستـی..!
سرخ میشـوے وقتــے مــےشنـوےבوستت בآرҐ
زرב مــےشوҐ وقتــے مــےشنـوҐבوستـش בآرے
چهـآرشنبـﮧ سورے رآه انـבآختیــҐ
سـرخـے تـو ازمـלּزرבے مـלּ ازـو ..
هـمیشـﮧ مـלּ مـــےسـوزҐ و هـمیشـﮧـو می پری ...
کـــور بــاش بانـــو...
نـگاه کـــہ مـےکنـی، مـے گوینــב: نـخ בاב!
عـبوس بــاش بانــــو..
لبــخنــב کــہ مـیزنـے، مـے گـوینــב: پـا בاב!
لال بــاش بانــــو...
حـرف کــہ مـے زنـے، مـے گوینــב: جـلوه فـروخـت!
شـاید בسـت از سـرمان برבارنـב...
شـــــایــב !
مـیتـَـرسمــــ ...
مـــیــتَرسَــمــــ از ایــنڪِهــــ...
عــاشِــقــــ בیــگَرے شَــومــــ ...
و تــو بـَــرگرבے . . .
سرد بودنم را بگذار به حساب گرم بودنت با ديگران..
شـــــــرمنده...
تعداد صفحات : 5